سازنده وبلاگ: محمد طهماسبی
افراد گروه:محمد طهماسبی - سعید عصارلو صالحی
نام استاد : حاج آقا قاسم ضیایی سرنسری
سازنده وبلاگ: محمد طهماسبی
افراد گروه:محمد طهماسبی - سعید عصارلو صالحی
نام استاد : حاج آقا قاسم ضیایی سرنسری
«هولوكاست» یك واژهی مركب یونانی و به معنای «همهسوزی» در ادبیات فارسی، و معادل آن «شوآ» در زبان عبری رایج امروز است.این واژه پس از جنگ جهانی دوم، از سوی بعضی اشخاص و كانونهای یهودی وارد فرهنگ سیاسی و تاریخی جهان شد. ادعای آنها بر این فرضیه استوار بود كه شش میلیون یهودی در اردوگاههای اسیران جنگی در آلمان نازی به وسیله «اتاقهای گاز» خفه شده و سپس در «كورههای آدمسوزی» سوزانده و به خاكستر تبدیل شدهاند.
تبلیغ گسترده و تكرار پیوستهی این موضوع از سوی گروهها وسازمانهای یهودی در فیلمها، نمایشنامهها، سریالهای تلویزیونی و انبوه رمانهای پس از جنگ، موجب شد تا این عبارت كاربرد انحصاری یابد؛ به طوری كه امروز بنا به تأكید سازمانهای صهیونیستی، هیچ قوم و ملتی حق استفاده از این واژه را برای هیچ واقعهای ندارد. آنها همچنین اصرار دارند كه «هولوكاست» در زبان لاتین، همانند اسامی خاص، با حروف «H» بزرگ نوشته شود و به علاوه، هیچ رویدادی، هر چند بزرگ، نباید با آن قیاس، یا در یادكرد آن، از این عبارت استفاده شود. برای مثال، اگر مورخ یا نویسندهای، از قتل عام وحشیانه و مشهور صدها هزار انسان بیدفاع دو شهر ژاپنی «هیروشیما» و «ناكازاكی» كه بر اثر بمباران اتمی امریكا در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم به خاكستر تبدیل شدند و یا موارد مشابه دیگر در ویتنام، بوسنی، فلسطین، عراق، افغانستان و ... به عنوان «هولوكاست» یاد كند، بلافاصله از سوی كانونهای صهیونی مورد مؤاخذه و نكوهش قرار میگیرد و متهم به سوء استفاده از این واژهی انحصاری متعلق به یك قوم! میشود. «هولوكاست» یا «شوآ» كه امروز به موضوع كشتار یهودیها در جنگ جهانی دوم منحصر شده، یكی از مباحث جنجالی پنجاه شصت سال اخیر جهان است. در این باره تاكنون صدها جلد كتاب به زبانهای مختلف دنیا و شمارگان میلیونی، صدها فیلم و سریال تهیه شده است. «هولوكاست» در تاریخ معاصر جهان و در نزد افكار عمومی سراسر دنیا، به نماد مظلومیت یهود از یك سو و قساوت، سنگدلی و جنایات آلمان نازی از سوی دیگر تبدیل شده است.
تبلیغات پیوسته، فراگیر و توقفناپذیر سازمانهای یهودی وكانونهای صهیونی، در چند دههی اخیر، چنان سازمان یافته كه افكار عمومی مجال تأمل و اندیشه دربارهی میزان صحت و سقم این مسأله را نیافته است. از سوی دیگر، بر اثر سختگیری و شدت عمل سازمانها و مجامع صهیونی در جهان امروز، وضعیتی به وجود آمده كه هرگونه بحث و گفتوگوی علمی و پژوهشی كه مبتنی بر ایجاد سؤال، ابهام، تردید یا انكار «هولوكاست» باشد، به منزله ورود به حریم ممنوعه و عبور از خط قرمز «سازمان جهانی صهیونیسم» بوده و سزای آن ضرب و شتم، ترور فیزیكی، بازداشت، محاكمه، حبس و نیز جریمههای سنگین نقدی، به علاوهی محروم شدن از مشاغل رسمی دولتی است كه امروز در بعضی كشورهای اروپایی، به یك قاعده حقوقی و قضایی نیز تبدیل شده است. در این كشورها اگر تا دیروز منتقدان، مخالفان و منكران را به طور غیرعلنی و غیررسمی تهدید، ترور و سركوب میكردند، امروز در پوشش رسمی قانون! آنها را دستگیر، محاكمه، جریمه و زندانی میكنند.
از نظر كانونهای ذینفوذ صهیونی و گروههای فشار یهودی در جهان غرب، «هولوكاست» در هالهای از قداست قرار گرفته و «یگانه مسأله قدسی» جهان معاصر شده است.
هرگونه بحث و گفتوگو كه به تشكیك، نفی و انكار «هولوكاست» منجر و منتهی شود، به منزلهی تخطی از قانون و سوءاستفاده از قانون آزادی بیان و قلم و ورود به حریم ممنوعه است. برای زنده نگهداشتن «هولوكاست» به عنوان یك واقعیت تاریخی، تلاشهای فراوان و گستردهای صورت گرفته است. به غیر از تولید كتاب و فیلم، در بسیاری از كشورهای امریكایی و اروپایی، بناها و موزههای یادبود در این باره تأسیس و ایجاد شده است.
در امریكا، روزهای یادبود «هولوكاست» رخداد ملی به شمار میآید. در پنجاه ایالت امریكا، از این بزرگداشت حمایت مالی میكنند و مراسم آن اغلب در نهادهای قانونگذاری ایالتی برگزار میشود. در این كشور بیش از یكصد نهاد مخصوص «هولوكاست» و هفت موزهی بزرگ وجود دارد. یك موزه یهودیسوزی با بودجه و سرپرستی دولت مركزی، در عمارت كنگره در واشنگتن وجود دارد. به اعتراف بسیاری از استادان دانشگاههای امریكا اكثر فارغالتحصیلان دورههای كارشناسی، درباره تاریخ، آمار و ارقام «هولوكاست» در مقایسه با رخدادهای بزرگ داخلی امریكا، مطالعه و اطلاعات بیشتر و دقیقتری دارند.
این موضوع تنها مرجع تاریخی به شمار میآید كه به عنوان مواد درسی اجباری امروزه در كلاسهای درس دانشگاهها و نیز مدارس اكثر ایالتهای امریكا تدریس میشود. شماری از دانشگاههای امریكا، برنامههای تخصصی و كرسی مطالعات ویژهی «هولوكاست» دارند.
به تصریح پارهای نویسندگان و رسانههای غربی، مركزیت «هولوكاست» در امریكا، یك واقعیت واضح و آشكار است. شاهد این قضیه، موزهی یادبود آن در منطقهی «مال» در واشنگتن است كه سمبل ملت امریكا محسوب میشود. این مسأله اگر چه به تاریخ اروپا مربوط است، با وجود این، نمیتوان بنایی مشابه آنچه در واشنگتن وجود دارد، در آلمان، لهستان، هلند یا فرانسه سراغ گرفت؛ حتی بنای یادبود «یادواشم» در بیتالمقدس با موقعیت موزهی یادبود هولوكاست در امریكا قابل مقایسه نیست. هولوكاست از چنان جایگاه ویژهای در امریكا برخوردار است كه هیچ یك از رویدادها و مناسبتهای تاریخی و ملی ایالات متحده با آن برابر نیستند. در بسیاری از كشورهای اروپایی نیز هر سال مراسم یادبود و بزرگداشت «هولوكاست» برگزار میشود. روز یادبود «هولوكاست» در اروپا پدیدهی نسبتاً جدیدی است. برای اولین بار، به طور هماهنگ و همزمان، در 27 ژانویه 2000 م. دولتمردان و رهبران حدود 40 كشور اروپا و نیز ایالات متحده امریكا، اجلاسی با عنوان «مجمع بینالمللی هولوكاست» در استكهلم ـ پایتخت سوئدـ برگزار كردند تا «هولوكاست» را به عنوان بخشی از «تاریخ ملی» كشورشان به رسمیت بشناسند. این كنفرانس كه بر اثر مساعی برنامهریزی شده سازمانهای ذینفوذ یهودی و كوشش «گوران پیرسون» نخستوزیر وقت سوئد و مشاركت بسیاری از مقامات اروپایی، از جمله «لیونل ژوسپن» نخستوزیر وقت فرانسه و «گرهارد شرودر» صدراعظم وقت آلمان برگزار شد، دربارهی پرداخت غرامت به یهودیان از سوی كشورهای اروپایی و آموزش و تبلیغ «هولوكاست» در آن كشورها، به ویژه در مراكز آموزشی و نیز تعیین روز 27 ژانویه هر سال به عنوان «روز ملی هولوكاست» در همهی ممالك جهان توافق به عمل آمد. یادآوری این نكته ضروری است كه پیش از این به طور پراكنده و غیرهماهنگ در بسیاری از كشورهای اروپایی روز یا هفتهای را با برگزاری مراسم ویژه، به «هولوكاست» اختصاص میدادند.
در سال 1384 ش. / 2005 م. سازمان ملل متحد نیز تحت فشار كانونهای ذی نفوذ یهودی، سرانجام روز 27 ژانویه هر سال را «روز یاد بود هولوكاست» نام گذاری كرد. طبق گزارش رسانههای گروهی، «دان گیلرمن» سفیر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل، در ژوئن 2005 م./ خرداد 1384 ش. به معاونت ریاست مجمع عمومی این سازمان انتخاب شد. در پنجاه و چند سال گذشته، این نخستین بار بود كه یك مقام صهیونیستی به این سمت دست مییافت. «گیلرمن» با مساعدت سازمانها و مجامع فعال صهیونیستی در امریكا، دو ماه بعد، یعنی در آگوست 2005م./ مرداد 1384 ش. طرح مقدماتی یادبود هولوكاست را در سازمان ملل منتشر كرد كه با موافقت امریكا، كانادا، روسیه و استرالیا همراه بود. در 28 سپتامبر 2005 م ./ 6 مهر 1384 ش. «كوفی عنان» دبیر كل سازمان ملل متحد با سخنرانی در مقر یك سازمان صهیونیستی به نام «مركز سایمون ویزنتال» تحت تأثیر اشخاص و كانونهای یهودی و صهیونیستی، خواستار ایجاد روز بینالمللی بزرگداشت «هولوكاست» شد. به این ترتیب در 26 اكتبر 2005 م./ 4 آبان 1384 ش. متن پیشنویس قطعنامه یادبود «هولوكاست» به شماره A/60/L.12 برای بررسی در شصتمین اجلاس مجمع عمومی به تصویب رسید. در نهایت نیز در اول نوامبر 2005 م. / 10 آبان 1384 ش. این قطعنامه پس از دو روز بحث و بررسی در مجمع عمومی با اجماع «Consensus» (تصویب قطعنامه بدون رأیگیری و نظر مخالف)، با عدم حضور و غیبت شماری از كشورهای اسلامی، به تصویب رسید.
این اولین قطعنامهی پیشنهادی رژیم صهیونیستی طی پنجاه سال اخیر بود كه از سوی مجمع عمومی به تصویب رسید.
به این ترتیب، مجمع عمومی سازمان ملل، براساس این قطعنامه، هرگونه نفی و انكار «هولوكاست» را مردود دانسته و موظف است طی فراخوان جهانی، كشورهای عضو را به گنجاندن برنامههای آموزشی در مدارس و مراكز علمیـ آموزشی دربارة «هولوكاست» وادار كند. همچنین در مدت شش ماه پس از تاریخ تصویب قطعنامهی مزبور، برنامههای فراگیری تحت عنوان «سازمان ملل و هولوكاست» اجرا شده و نتیجه طی گزارشی به مجمع عمومی ارایه و اعلام گردد.
موزه های دوازدهگانه بهاییت
خبرگزاری فارس: عبدالبهاء در سفر تبلیغی خود به اروپا و امریکا، در گردهمآییها، کلیساها و کنیسههای گوناگون سخنرانی کرد و در مقام جانشین بهاءالله و ترویجکننده افکار و آثار او، اصولی را در دوازده سرفصل بهعنوان آموزههای بهاییت معرفی کرد.
عبدالبهاء در سفر تبلیغی خود به اروپا و امریکا، در گردهمآییها، کلیساها و کنیسههای گوناگون سخنرانی کرد و در مقام جانشین بهاءالله و ترویجکننده افکار و آثار او، اصولی را در دوازده سرفصل بهعنوان آموزههای بهاییت معرفی کرد. برخی از این آموزهها نه تنها بر اساس اندیشههای بهاءالله نبود، بلکه حتی در مواردی مثل برابری حقوق زن و مرد، مخالف تفکر وی نیز بود.
برخی دیگر هم در دورههای پیش از بهاءالله وجود داشته و بسیار علمیتر و منطقیتر از آنچه عبدالبهاء در سخنانش ادعا میکرد، درباره آنها بحث شده است. این اصول بعدها به اصول دوازدهگانه بهاییت شهرت یافت.
این آموزهها را در فصل اعتقادات نیز میشد بررسی کرد، ولی از آنجا که بهاییت برای این آموزهها تبلیغات گستردهای به راه انداخته، بهگونهای که گویا تنها راه رسیدن به زندگی سعادتمندانه، عمل به این آموزههاست، برای کندوکاو در اهمیت، اصالت و قابلیت اجرایی این اصول، فصلی جداگانه را به آنها اختصاص دادیم.
1. تحری حقیقت
تحری حقیقت، به معنای آزادسازی حقیقت است؛ یعنی انسان باید آزادانه عقیدهاش را انتخاب کند. آزادی در انتخاب عقیده در تمام ملل و ادیان، اصلی پذیرفته شده است و امتیاز بشر، در همین مسئله است. قرآن نیز به عنوان منشور هدایت و آخرین کتاب آسمانی، بر این مورد تأکید بسیار کرده و تقلید کورکورانه از پدران، پیروی از بزرگان منحرف قوم و پذیرفتن آنچه را اکثریت میگویند، نکوهش کرده است.
نمونههایی از آیات قرآن را در این زمینه میآوریم:
● و چون به ایشان گفته شود به سوی فرستاده الهی و پیامبر بیایید، میگویند: آنچه نیاکانمان را برآن یافتهایم برای ما کافی است. حتی اگر نیاکانشان چیزی ندانسته باشند. (مائده: 104)
● بلکه گویند ما پدرانمان را بر عقیدهای یافتهایم و با پیروی از آنان، هدایت شدهایم و بدینسان پیش از تو در هیچ آبادی، هشدار دهندهای نفرستادیم مگر آنکه نازپروردگان آن قریه گفتند: ما پدرانمان را بر عقیدهای یافتیم و ما دنبالهرو آنان هستیم. بگو حتی اگر برای شما راهنماتر از آنچه پدرانتان را پیرو آن یافتید، بیاوریم؟ گفتند: ما رسالت شما را منکریم. پس از ایشان انتقام گرفتیم. پس بنگر که عاقبت منکران چه بوده است. (زخرف: 22 و 23)
● روزی که چهرههاشان در آتش جهنم دگرگون میشود، میگویند: ای کاش از خداوند و رسول اطاعت کرده بودیم و گویند: پروردگارا! ما از پیشوایانمان اطاعت کردیم، آنگاه آنان ما را به گمراهی کشاندند. پروردگارا! به آنان دو چندان سهم از عذاب بده و لعنتشان کن، بزرگترین لعنتها. (احزاب: 66 ـ 68)
نکته مهم در این زمینه آن است که تحری حقیقت در بهاییت، شعار و پنداری بیش نیست؛ زیرا از یکسو ادعا میشود هر کس باید با توکل بر خداوند، با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و بخواند و با عقل خود بیندیشد. از سوی دیگر، بهاءالله، خود، این ادعاها را به کناری میگذارد و میگوید:
فهم کلمات الهیه و درک بیانات حمامات معنویه، هیچ دخلی به علم ظاهری ندارد. این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است.1
بنابراین، وقتی شنیدن با گوش و دیدن با چشم و اندیشیدن با عقل که اسباب علم ظاهریاند، تأثیری در فهم کلمات الهیه ندارند، تحری حقیقت نیز ادعایی بیش نخواهد بود.
همچنین مطالعه سرگذشت کسانی که از بهاییت کناره گرفتهاند، گویای نبودن آزادی عقیده و اندیشه، در این جماعتِ مدعی تحری حقیقت است.2
سلفی کیست و چه می گوید؟
(قسمت دوم)
پیشتر در نوشتار"درنگی بر جریان سلفی گری" از ظهور یک جریان انحرافی فکری_عقیدتی، موسوم به مکتب "سلفی گری" سخن به میان رفت که هسته اصلی آن در قرون اولیه اسلام شکل گرفت و به تدریج در حوزه اندیشه و مذاهب اسلامی اثر گذاشت.
این جریان فکری در عصر اخیر نه به عنوان یک مکتب فکری خاص با یک سلسله اصول و فروع عقیدتی بلکه به شکل یک جریان گذشته گرای منحط فکری با یک ساختار سیاسی ویژه شناخته می شود.
در نوشتار حاضر می کوشیم تا با نگاهی اجمالی به پیشینه تاریخی فرقه یاد شده، به تبیین کارنامه فکری و پاره ای از اصول حاکم بر نگرش عقیدتی سلفگرایان بپردازیم.
پیشینه و تطور تاریخی جریان سلفی گری
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، دو مکتب فکری عمده در جهان اسلام به وجود آمد:
الف) مکتب اهل بیت (ع) که شالوده آن به دستان مبارک پیامبر اکرم (ص) پی ریزی شد.
ب) مكتب خلفا
هر یک از مکاتب یاد شده با استناد به قول و سنت پیامبر اکرم (ص) می کوشید تا جایگاه خویش را تثبیت نماید.
مکتب خلفا رفته رفته به فرقه های گوناگونی تقسیم شد، هر فرقه ای نیز برای خود یک سلسله اصول فکری و عقیدتی پی ریخت.
از مشخصه های بارز اندیشه سلفی گری این است که عقل و میزان خرد در نزد بنیان گزاران این جریان فکری، چون احمد بن حنبل و ابن تیمیه، کمترین اعتبار و منزلتی ندارد
فرقه های مشهور بر آمده از مکتب فقها در عقاید عبارتند بودند از: معتزله، اشاعره و سلفیه، و در احکام: مالكیه و حنفیه و شافعیه و حنابله.
معتزله به عقل و اختیار آدمی بسیار بها می داد و آن را یگانه ملاک ارزشگذاری در امور راستین و حقیقی می انگاشت.
بر خلاف معتزله، اشاعره به جبر قایل بودند و سرنوشت آدمیان را طرحی از پیش طراحی شده تلقی می کردند.
مکتب سلفیه نیز داعیه دار پیروی از عقاید و سنت سلفیانی چون صحابه، تابعین و امامان فقه اهل سنت را داشت.
گفتنی است معاویه که خود را منصوب قانونی خلیفه سوم می انگاشت به عنوان بنیان گذار نخستین این جریان فکری در جهان اسلام شناخته می شود.
آنگاه احمد بن حنبل (م241) پیشوای مذهب حنبلی و از محدثان و فقیهان سر شناس قرن سوم این نگرش فکری را تقویت کرد و پس از او ابن تیمیه در قرن هشتم (م 728)، اندیشه احمد بن حنبل را زنده کرد و موجی جدید از سلف گرایی را به راه انداخت.
ابن تیمیه حرّانی را باید نقطه عطفی در اندیشه سلف گرایی برشمرد.
" او بعد از آنکه به جای پدرش بر کرسی تدریس و اِِفتا نشست، عقایدی در مسائل توحیدی و جانبداری از اهل حدیث و پیروی از سلف و مخالفت با سایر گروههای فکری و فرقههای کلامی و فقهی اظهار داشت که در میان مسلمانان اختلاف شدیدی درباره افکار او پدید آمد تا جایی که برخی او را به عنوان رهبر فکری خویش پذیرفتند و برخی نیز او را به شدت انکار کردند و عقاید او را بدعت دانستند و فتوا به قتل یا حبس او دادند. تفصیل دیدگاهها درباره او مجال دیگری میطلبد"1
سلف گرایی در قرن دوازدهم وارد مرحله تازه ای شد و از دل آن، آیین منحط وهابیت برآمد. که در آینده پیرامون اصول و مبانی فکری وهابیان بیشتر سخن خواهیم گفت.
عدل الهی به چه معناست؟
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در ناموقعش
(مثنوی معنوی، دفتر ششم)
یکی از مسائل محوری و مهم در کلام ادیان الهی، اصل عدل و حکمت است که زیر بنای بسیاری از مسائل کلامی بشمار میرود و در ابواب مختلف به آن استناد میشود. قدمت این مسئله به زمان حضرت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) بر می گردد. شیخ صدوق از حضرت علی(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مسجد نشسته بود، مردی یهودی وارد شد و پرسشهایی را در زمینه توحید و صفات خدا مطرح نمود، و از آن جمله پرسید: آیا پروردگارت ستم میکند؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خیر، یهودی گفت به چه دلیل؟ پیامبر پاسخ داد: «لعلمه بقبحه و استغنائه عنه»؛ چون به زشتی ظلم آگاه است، و نیازی به انجام آن ندارد. یهودی گفت: آیا در این باره از جانب خدا مطلبی بر تو نازل گردیده است؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری، آنگاه آیاتی از قرآن را برای او تلاوت نمود. (توحید صدوق، ص 398-397)
تقریباً در همه ادیانى که به خدایى متشخص اعتقاد دارند، یکى از صفات خداوند عدالت اوست. مسلمانان، یهودیان و مسیحیان خداوند را عادل می دانند و معتقدند خداوند به بندگان خود ظلم نمی کند. این مسئله آنقدر اهمیت یافت که به واسطه نفی و اثبات در این مساله - یعنی مساله عدل - متکلمین اسلامی دو نحله شدند: عدلیه1 و غیر عدلیه: عدلیه یعنی طرفداران اصل عدل الهی، و غیر عدلیه یعنی منکرین اصل عدل الهی. البته ذکر این نکته لازم است که منکرین عدل الهی نمی گفتند خداوند ظلم می کند بلکه عدل را به گونهای خاص تفسیر می كردند. به نظر ایشان عدل، خود حقیقتی نیست كه قبلا بتوان آن را توصیف كرده و مقیاس و معیاری برای فعل پروردگار قرار داد.
اساسا معیار و مقیاس برای فعل الهی قرار دادن نوعی تعیین و تكلیف و وظیفه، و تحدید و تقیید مشیت و اراده برای ذات حق محسوب میشود. عدل، مقیاس فعل پروردگار نیست، بلکه فعل پروردگار، مقیاس عدل است .
متکلمین شیعه عموما از عدلیه هستند و یکی از اصول دین اسلام را اصل «عدل» می دانند. از منظر قرآن نیز در عالم تکوین، ظلم و بیعدالتی در آفرینش هستی جایی ندارد و در عالم تشریع نیز عدل مهمترین هدف بعثت انبیا تلقی گردیده است.
قرآن در موارد مختلف به این صفت الهی اشاره می کند: 2
«شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ»
«خدا كه همواره به عدل قیام دارد گواهى مىدهد كه جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهى مىدهند كه] جز او كه توانا و حكیم است هیچ معبودى نیست» (آل عمران/ 18)
«وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا حَاسِبِینَ»
«و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مىنهیم پس هیچ كس [در] چیزى ستم نمىبیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوریم و كافى است كه ما حسابرس باشیم» (انبیاء/47)
دیدگاه مکاتب مختلف درباره ی انسان و جایگاه آن متفاوت است. این تفاوت نگرشها سبب می شود سعادتمندی و برنامه ریزی برای انسان به عنوان هدف اساسی خلقت متفاوت باشد! اسلام چه نگاهی به انسان و جایگاه او دارد؟ آیا نگاه اسلام از نگاه مسیحیت بسیار متفاوت است؟ آیا شباهتهای میان دیدگاه اسلام و مسیحیت قابل دریافت است؟ این اختلافها و شباهتها از کجا نشأت می گیرد؟
مقاله ی حاضر می کوشد به ابعاد مختلف این موضوع بپردازد و نگاه اسلام و برخی ادیان آسمانی نظیر مسیحیت به انسان و جایگاه آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
انسان هدف اصلی خلقت بر اساس همه ی ادیان الهی است. خداوند متعال انسان را آفرید و برنامه ی اساسی برای زندگانی او در این دنیا و حیات دنیوی تدوین نمود. نگاه به انسان مبتنی است برنگاه به اساس آفرینش، خلقت دنیاو آخرت و سرنوشت عالمیان! همه ی اینها به دیدگاه مکاتب مختلف و به ویژه ادیان الهی به انسان مرتبط است و تأثیر ویژه ای در آن می گذارد. انسان در نگاه دین اسلام اشرف مخلوقات و خلیفه ی الهی است که در روی زمین و در حیات دنیوی خویش وارث همه ی میراثهای الهی است!
در مکتب الهی اسلام انسان عالم صغیر است که در دل عالم کبیر همچون قلبی تپنده می تپد! انسان موجودی الهی است که پس از آن که 4 ماه از خلقتش در عالم رحم مادر سپری شد با نفخه ای الهی که "نفخت فیه من روحی" متذکر آن است ودیعه ای الهی و آسمانی می شود و از آن هنگام تا به آخر حیات ابدی خویش ، مهر الهی بودن و آسمانی بودن را برپیشانی دارد گرچه در طی حیات خویش زنگارها و سیاهی ها و پلیدی ها را بر پیرایه ی پیشانی خویش ببندد!
انسان در نگاه مسیحیت موجودی است که بواسطه ی گناه اولین ونخستین در سرسلسله ی آدمیان پابند به این حیات خاکی است و برای بخشودگی گناه رنج اسارات و قفس ماده را بردوش می کشد!
انسان در مراحل خلقت خویش از پروردگار عالمیان تا حیات خاکی زمینی خویش مراتب قوسی را طی می نماید که از عرش برین و افلاک الهی به فرش زمین خاکی پا می گذارد و همچون مسافری پس از اندک تأملی در این حیات خاکی پس از آن که کولباری از بایسته ها و شایسته ها بربست در قوسی صعودی تا دوباره ی خدا پرواز می کند! انسان در چنین صعود و نزولی است که ، عالم صغیری را به منصه ی ظهور می رساند که عالم کبیر و همه ی خلقت و آفرینش ممکن است در مقابل او سر به سجده بسایند ، همان طور که مولای متقیان امیر المۆمنین علی (علیه السلام) فرمودند: أتزعم أنک جرمٌ صغیر بل فیک عالمٌ اکبرٌ، آیا گمان می بری که تو جسمی کوچک هستی در حالی که در تو عالم بزرگی است.
اسلام با چنین نگاهی به انسان به مثابه ی خلقی الهی و خلیفة اللهی می نگرد و از این رو شناخت خدای تبارک و تعالی را نیز منوط به شناخت انسانیت هر فردی می نماید و می فرماید: مَن عَرَف نفسه فقد عرف رَبه: هر کس خودش را شناخت خدایش را شناخته است. چنین نگاه ویژه ای به انسان ناشی از عظمت رتبه ی انسانی در نگاه متعالی اسلام است که برگرفته از شأن و رتبه ی خلیفه الله بودن انسان در مکتب الهی دین اسلام می باشد اما چنین نگاهی درسایر ادیان الهی کمتر به چشم می خورد.
انسان در نگاه مسیحیت موجودی است که بواسطه ی گناه اولین و نخستین در سرسلسله ی آدمیان پابند به این حیات خاکی است و برای بخشودگی گناه رنج اسارات و قفس ماده را بردوش می کشد! مسیحیت گرچه دینی الهی است اما تحریف وارده شده برآن در طول تاریخ بشریت و حیات آدمی به آنجا کشیده شده است که، انسان را به مثابه ی موجودی خطا کار معرفی می نماید که برای دوری از خبث آن گناه و پلیدی، از همان بدو ولادت بایستی به آب حیات دین مسیح شستشو داده شود! کودک تازه متولد شده برپیشانی خویش مهر گناه دارد! این نگاه به انسان نگاهی بسیار متفاوت است با آنچه اسلام از انسان نشان می دهد. انسان الهی اسلام در نگاه مسیحیت انسانی پلید وخطا کار است! دین در اسلام سبب ارتقا و رشد و کمال آدمی است اما در مسیحیت در جایگاه شستشو دهنده ی نسل آدمی از پلیدی است که ذاتی اوست و با آن پا به عرصه حیات گذاشته است!
اسلام انسان را بال و پر می دهد واو را به سوی ابدیت ملکوتی پرواز می دهد. اما مسیحیت آب پاک کننده از پلیدی است اما بال و پردهنده و رشد دهنده البته نمی باشد!
براساس آنچه گذشت نگاه اسلام و مسیحیت به انسان درد و مقوله ی مختلف و متفاوت معنا می شود. انسان در اسلام معنوی و از روح الهی و خلیفه خداست ، اما در مسیحیت انسان شرور و پلید و ناپاک است. البته در هر دو دین آنچه سبب رشد و یا پاکی انسان می شود دین الهی است و این شباهت ظاهری به اندازه آسمانها تا زمین اختلاف میان اسلام و مسیحیت را نشان می دهد! اسلام انسان را بال و پر می دهد و او را به سوی ابدیت ملکوتی پرواز می دهد. اما مسیحیت آب پاک کننده از پلیدی است اما بال و پردهنده و رشد دهنده البته نمی باشد!
دین به عنوان برنامه ی حیات انسان که اصلی ترین عضو آفرینش الهی است نگاه ویژه ای به انسان دارد اما در مکتبی چون اسلام دین اسلام را تا ملکوت خدا پرواز می دهد ولی در مسیحیت (تحریف شده) دین ابزار شستشوی نسل و نژاد پلید آدم است و بیین تفاوت ره از کجا ست تا به کجا!
فرمانده نیروی انتظامی با بیان اینکه اعضای فرقه انحرافی جدید مدعی هستند که حکمشان را از امام زمان می گیرند گفت: آنها 8 سال در کشور حرف زدند اما معلوم نیست ولی آنها چه کسی است.
سردار اسماعیل احمدی مقدم روز دوشنبه در سومین همایش تکریم از حافظان قرآن کریم نیروی انتظامی اظهار داشت: قرآن کتاب هدایت است اما برخی مسایل هماند بانکداری، اقتصاد، سفر یا به نان مثال پیوند اعضا در قرآن وجود ندارد و اگر بخواهیم فقط به قرآن و روش پیغمبر (ص) پایبند باشیم این موضوع باعث ایجاد تفکر سلفی می شود.
وی ادامه داد: آنهای داری تحجر و با پیشرفت و تکنولوژی مخالف هستند. در یکی از همین کشورهایی که نیروهای سلفی وجود داشتند منبرهای دو پله و چهار پله را منفجر می کردند چرا که مدعی بودند منبر رسول خدا(ص) سه پله بوده است این موضوع تحجر است. البته تفکر سلفی محدود به اهل سنت نیست و خوارج نیز در زمان حضرت امیر(ع) همین تفکر را داشتند.
به گفته احمدی مقدم سلفی ها راه را بر عقل و اجتهاد و ولایت می بندند و در این حالت از حدیث سازان وارد بازی شده و اقدام به ایجاد بدعت می کنند. نمونه آن را می شود میان شاهان سعودی دید که احکام را کنار گذاشته و بدعت آفرینی می کند آنها باید بدانند که قرآن کتاب هدایت است و علاوه بر قرآن به اهل بیت هم باید تمسک جویید. اگر می خواهیم در راه مستقیم باشیم و گمراه نشویم باید قرآن و اهل بیت با هم داشته باشیم.
وی با اعلام اینکه باید در زمان غیبت و ظهور به ولی فقیه متوسل شد تاکید کرد: فرقه انحرافی جدید مدعی هستند که حکم شان را از ام زمان می گیرند ، 8 سال است که در این مورد نیز حرف می زنند اما معلوم نیست ولی آنها چه کسی است. ولایت فقیه امتداد ولایت قرآن است و برخی انحراف ها از این جا شروع می شود که کسی که با امام زمان ارتباط مستقیم دارد چه نیازی به نایب دارد.
وی افزود: عمل به قرآن پیروی از ولایت است و اگر از ولایت پیروی نشود و تنها بخواهیم به قرآن توجه کنیم انتهای موضوع به سلفی گیری، وهابی گری و حتی گروه های تکفیری ختم می شود.
رئیس پلیس کشور با بیان اینکه امروز سرویس های بیگانه به دنبال دامن زدن به فعالیت گروه های تکفیری هستند تا چهره اسلام را خشن و زشت نشان دهند تصریح کرد: البته این افراد به جایی نمی رسند چرا که کتاب خدا تضمین شده است و افراد حتی با قدرت نیز نمی تواند آن را محو کنند.
وی با بیان اینکه ممکن است گاهی اوقات افراد بر سر دو راهی قرار بگیرند گفت: فتنه در این مواقع به وجود می آید و فرد در حالی که حق را متوجه می شود اما تمایلاتش می گوید که به سمت دیگری برود. اگر می خواهیم در فتنه قربانی نشویم یا مسیر حق را گم نکنیم باید در کشتی ولایت باشیم تا با خیال آسوده از سونامی عبور کنیم.
احمدی مقدم با اشاره به لزوم داشتن فضیلت از سوی حافظان قرآن افزود: اگر حافظ قرآن باشیم اما به دنبال ولایت نرویم همانند قاریان کشورهای عربی می شویم که از آنها القاعده بروز می کند که آبروی اسلام را می برد. عمل به قرآن مهم است نه اینکه با مفاهیم قرآن بازی کنیم و نان قرآن را بخوریم. اگر هر فردی به قرآن عمل کند هرگز گمراه نمی شود.
به گفته وی ما به عنوان جامعه اسلامی و ایرانی به هدایت الهی و قرآن نیاز داریم. علمای ادیان نیز می دانند حقیقت چیست اما به دلیل اینکه برایشان فرق ن می کند آن را انکار می کند.
رئیس پلیس کشور با برشمردن فرق پلیس ایران با سایر پلیس های دنیا تصریح کرد: پلیس ما مجری احکام قرآن است و حتی قوانین پلیس راهور نیز از شرع گرفته شده است. نیروهای پلیس باید تسلط نسبی به احکام قرآن داشته و عامل آن باشند.
وی ادامه داد: چگونه می شود نیرویی بدحجاب را معروف کند در حالی که در خانه اش به این موضوع مبتلا است. اگر بخواهیم طرحی را اجرا کنیم و به آن اعتقاد نداشته باشیم وضع بدتر می شود. مامور باید عامل باشد نه اینکه بگوید معذورم و باید بر اساس دستور طرح ها را اجرا کنم و اعتقادی به این طرح ندارم.
به نام یزدان پاک
زرتشت پیامبری که مهربانی و صلح واندیشه پاک را در سرزمین آریایی مستقر کرد.
"به کردار،نیک اندیشید،به پندر،نیک اندیشید و به گفتار، نیک اندیشید."
سرود زرتشت از هزاران سال پیش در تاریخ جریان دارد.
"زرتشت در آن روشنی پاك و همانند امشاسپندان، از همان آغاز آفرینش به صورت " مینو" آفریده و پرداخته شد. تا دین را هم به اختصار و هم به تفضیل ، به تمامی بی آنكه چیزی از آن را فرو گذراند ، در جهان رواج دهد."
"دینكرد پنجم"
از زمانی ازلی آن هنگام كه دیوان بد سیرت بر جهان مادی سیطره داشتند نوزادی از پورچست پدر و دغدو مادر قدم به عرصه خاك گذاشت. پیامبری كه مهربانی و صلح و اندیشه پاك را در سرزمین آریایی مستقر كرد. آن گرانمایه را زرتشت خواندند.
به شهادت منابع زرتشتی و اساطیر ایرانی آمده زرتشت در ایران زمین زاده شده است. زندگی این پیام آور الهی مانند بیشتر پیامبران دیگر در هاله ای از ابهام و اسطوره است. آنچه از زندگی این سروش اهورایی به ما رسیده است چیزی میان اسطوره و واقعیت است. در مورد محل تولد وی روایت های بسیاری وجود دارد. برخی از محققان زادگاه او را كنار دریاچه چیچست" ارومیه" می دانند . اما گروهی دیگر اعتقاد دارند كه وی در" خراسان بزرگ " بدنیا آمد. اما آنچه مسلم است زرتشت در فلات ایران به دنیا آمد پیام سروش ایزدی را در همین خاك دریافت كرده است.
به روایت های مذهبی زرتشتی، عمر جهان دوازده هزار سال است. سه هزاره نخست با زایش اهورامزدا و اهریمن از یك گوهر آغاز شد . در این دوران اهریمن هنوز دشمنی با اهورامزدا آغاز نكرده بود و اهورامزدا آفریدگان خود را به صورتهای اثیری می می آفرید. در پایان این سه هزاره اهریمن به قصد نابودی قلمرو اهورا حمله كرد اما در جدال با خیر مطلق شكست خورد و سه هزار سال در بیهوشی مطلق فرو رفت. در سه هزاره دوم كه هزاره خیر مطلق و خرد اهورایی است موجودات مرئی خلق می شوند. سه هزاره سوم با بازگشت اهریمن به همراه دیوان و جادوان به اقلیم اهورا برمی گردد و نزاع میان خیر و شر آغاز به مدت شش هزار سال آغاز می شود. زرتشت در آغاز چهارمین سه هزاره ظهور می كند. عناصر وجودی زرتشت در سه هزاره سوم از صورت مینوی به صورت انسانی گرد هم می آیند.
به اعتقاد زرتشتیان، زرتشت مانند تمام انسانها از سه عنصر اصلی تشكیل شده بود: فره ، فروهر و جوهر تن . فره یا موهبت ایزدی كه تجلی آن نور است و از جانب اهورا مزدا به آدمی تفویض می شود. فروهر که همان روح است. پیش از تولد وجود دارد و با مرگ از بین نمی رود و اگر بازماندگان برایش هدیه ای بفرستند، خوشحال می شود. جوهر تن، صورت مادی یا جسم انسان است. در روایات و اشعار اوستا، آفرینش هركدام از این عناصر وجودی زرتشت به گونه ای اساطیری توصیف شده است. فره زردتشت، جزیی از اهورا مزدا از آغاز كیهان وجود داشت. پیش از زاده شدن جسمش بالاترین جایگاه " پردیس " كه مكان اهورا مزدا بود، قرار داشت.از آنجا خورشید و از خورشید به ماه و از ماه به ستارگان و از ستارگان به آتش خانه مادربزرگ مادری زرتشت وارد شد. به هنگام زاده شدن دغدو (مادر زردتشت) فره ایزدی به جسم او وارد شد و وجودش را غرق در نور كرد و او را تا هنگام زاده شدن زرتشت همراهی كرد. فروهر زرتشت در عالم " مینو" قرار داشت. برای انتقال آن امشاسپندان ساقه ای از گیاه مقدس هوم را به شكل مردی ساخت. فروهر زردتشت را در آن وارد كردند. این ساقه هوم توسط دو امشاسپند بزرگ یعنی بهمن و اردیبهشت در هنگام ازدواج دغدو و پورچست (مادر و پدر زردتشت) به آن ها داده شد.
جوهر تن، زرتشت نیز نزد اهورا بود . او آن روان را به سوی باد و ابر فرستاد و به صورت باران به زمین بارید. در پی بارش این باران ایزدی گیاهان فراوانی رویید . این گیاهان را گاو های پورچست خوردند و سینه هایشان پر از شیر شد. پورچست شیری كه روان زرتشت در آن بود را با شیره هوم مقدسی كه حامل فروهر بود در آمیخت و دغدو آن را نوشید و روح و روان زرتشت با فره همراه شد و كودكی زاییده شد كه زرتشت یعنی "دارنده شتر های سرخ مو" نامیده شد.
زرتشت در چهل سالگی نخستین پیام سروش را دریافت کرد و از آن زمان به اشاعه عقاید خود پرداخت. او درون جامعه ای ظهور می كند كه مزدا پرستی در میان آریایی ها رواج داشت. زرتشت در گاهان خود را روحانی معرفی می كند. ظاهرا او پیش از آنكه با اهورامزدا یا خرد مطلق صحبت كند در سلك موبدان قرار گرفته بود.
او در سی سالگی در جشن آغاز بهار برای نخستین بار یكی از امشاسپندان بزرگ یعنی بهمن را در قامت مردی بلند قامت ملاقات كرد و با او گفتگو كرد.او در مدت ده سال بارها بهمن را ملاقات كرد و به واسطه او به انجمن امشاسپندان راه یافت. در چهل سالگی نخستین ملاقات خود را با تجلی اهورا مزدا کرد و به او گفت: "منم آن كه از تو، برای این در آغاز برگزیده شدم." "یسن 44 " همچنین گفت:" تا هرچند توش و توان دارم { مردمان } را خواهم آموخت كه دین راستین اشه را جویند. "
زرتشت را می توان به نوعی پایه گذار فلسفه در جهان دانست. در جهان بینی او جهان به دو بخش خیر مطلق و شر مطلق تقسیم می شود. آدمیان در میانه این خیر و شر مطلق قرار دارند.با این دید اهورامزدا، سرور اشه یعنی نظم ، راستی و عدالت، خدایی غیر مخلوق و موجودی ازلی و آفریننده هر نیكی است. در مقابل این خیر مطلق، شر مطلق قرار دارد كه مظهر آن اهریمن و كه تاریكی تجلی آن است. جهان عرصه نزاع این دو نیرو است ولی در نهایت این نور و روشنایی است كه پیروز می شود و نیكی سراسر جهان را فرا می گیرد.
اساس اعتقادات زرتشت بر پایه تعالیم سه گانه پندار نیك ، كردار نیك و گفتار نیك بود: "یك پندار ، یك كردار و یك گفتار است ... یكی از آنان به روان دیگران نگران است؛ به پندار، نیك اندیشید، به گفتار، نیك اندیشید و به كردار، نیك اندیشید ... آنان كه آفرینش اهورامزدا را دادار مصور سازنده و نگهبان هستند." "زامیاد یشت"
پس از ملاقات ذات یزدان، زرتشت آموزه های خود را آغاز كرد. نخستین كسی كه به او ایمان آورد " مدیوماه" پسر عمویش بود. هرچند در مورد زمان زندگی زردتشت بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد اما همه منابع بنا به روایت اوستا متفق القولند كه او آیین خود را به ویشتاسب، شاه كیانی عرضه كرد. به نظر می رسد این حامی زرتشت پدر داریوش شاه هخامنشی است. بنا به اعتقادات زرتشتی، ویشتاسب یكی از افرادی است كه در سپاه موعود زرتشت یعنی سوشیناس در آخر زمان به جنگ بدی و دروغ و مظاهر اهریمن می رود.
زرتشت آموزه ها و اعتقادات خود را در قالب اشعار و نیایش ها می سرود. این اشعار و نیایش ها در زمان نرسی پادشاه ساسانی در قالب كتابی بنام اوستا گرد آوری شد.
در اساطیر زرتشتی در مورد فرجام جهان، اسطوره ای وجود دارد، در گاتاها آمده است: زردتشت در دریاچه مقدس شنا كرد و سه تخمه خود را در آب نهاد . در آغاز هزاره اول دختری در آب چشمه شنا كرد و از تخمه زرتشت بار گرفت و هوشیدرهور زاده شد. در پایان این هزاره دومین دختر درون چشمه وارد شد و هوشیدر ماه را به دنیا آورد كه فرمانروای هزاره دوم است. در سومین هزاره موعود زرتشت(سوشیناس) ظهور كرد تا اهریمن را از جهان دور كند. سوشیناس به همراهی بزرگان آریانژاد، چون كیخسرو و اسفندیار، اهریمن و دیوان را از جهان دور کرد.
در مورد مرگ زرتشت بیشتر منابع سكوت می كنند، اما روایتی وجود دارد كه در جنگی كه بین ویشتاسب، حامی زرتشت و ارجاسب ، از مخالفان و منكران دین مزدیسنی در گرفت، در سن هفتاد و هفت سالگی توسط "توربرادروش " به قتل رسید و روانش در مینو به اهورا پیوست.
آموزه های زرتشت به مدد فروهر پاک او جاویدان ماند و پاک اندیشی او در هزاران سال باقی ماند.او پیامبر مهر و رحمت وعدالت بود.از هزاران سال سرود او در تاریخ جریان دارد:"به کردار،نیک اندیشید،به پندر،نیک اندیشید و به گفتار،نیک اندیشید."
نوشته فرزانه ابراهیم زاده کارشناس ارشد تاریخ
به دنیا بس همین یک افتخارم که یک ایرانی والا تبارم
در پناه یزدان پاک
سبکی که مسیحیت پیشین می نامیم همان سبک رومی پسین یا سبک باستانی پسین است. آثار متعلق به دوره مسیحیت را فقط از روی موضوع و نه از روی سبک می تواناز آثار رومی تشخیص داد. آنچه در هنرهای تجسمی رخ می دهد گونه ای طبیعت زدایی از ناتورالیسم یونانی-رومی بود. شیوه های کهن گرایانه بار دیگر در این دوران ظاهر می شوند و شباهت آثار با آفریده های یونانی و رومی کمتر می شود.
دوره مسیحیت آغازین را اصولا به دوره تقسیم می کنند:
1- دوره پیگرد (تعقیب و گریز) : که برابر با تاسیسی نخستین اجتماعات مسیحی در سده های نخستین میلادی است.
2- دوره بازشناسی: از 325م ( یعنی تاریخ پذیرش دین مسیحیت توسط کنستانتین پادشاه روم) تا حدود 500 میلادی.
دوره پیگرد
این دوره شامل آن قسمت از تاریخ هنر مسیحیت ابتدایی است که پیروان دین مسیحی از ترس حکومت به صورت مخفیانه به تبلیغ وانجام مناسک مذهبی مسیحی می پرداختند . به همین دلیل هنر این دوره از زیبایی اشرافانه و یا استفاده از مواد و مصالح با کیفیت خالی است، چرا که هنرمندان این دوره از داشتن حامیان هنری بی نصیب بوده اند.
ارزشمندترین یادمانهای دوره پیگرد، ناپیداترین یادمانهای رم هستند که در زیر زمین قرار گرفته اند و به همین دلیل مقابر دخمه ای (کاتاکومب) نام گرفته اند. این مقابر شبکه ای گسترده از دالانها، تورفتگی ها و اتاقکهای زیرزمینی در زیر شهر رم است که به عنوان گورستانهای پنهانی برای دفن مردگان مسیحی و مکانی برای اجرای مناسک مذهبی ساخته می شده است.
مقابر دخمه ای از سد اهی دوم تا چهارم میلادی پیوسته مورد استفاده بوده اند. در سطح دیوارهای جانبی ای دالانها ، تورفتگی هایی به موزات محور دالان برای نگه داری از اجساد مردگان گشوده می شد که به آنها لوکولوس نام می نهادند.
بسیاری از کوبیکولومها را با نقاشی های دیواری به شیوه های باستانی تزئیین می کردند. این نقاشی ها که به صورت نقوش هندسی و داستانی است اصولا روایتگر داستانهای کتاب مقدس است. مشهورترین داستان که به تعداد زیادی در این نمازخانه ها کار شده است داستان یونس در دل ماهی است.
در برخی قسمتها نیز اتاقهای کوچکی به نام کوبیکولوم ساخته می شد که در واقع نمازخانه تدفینی بود و در آن مراسم و مناسک مذهبی انجام می گرفت. بسیاری از کوبیکولومها را با نقاشی های دیواری به شیوه های باستانی تزئیین می کردند. این نقاشی ها که به صورت نقوش هندسی و داستانی است اصولا روایتگر داستانهای کتاب مقدس است. مشهورترین داستان که به تعداد زیادی در این نمازخانه ها کار شده است داستان یونس در دل ماهی است.
سبک این نقاشی ها همان امپرسیونیسم شتابان و طرح گونه ای است که در نخستین نقاشی های رومی متعلق به آخرین دوره پمپئی ( شهری در ایتالیا) دیده میش ود. دلیل ایجاد نقاشی هایی به این شیوه از تاریکی دالانها، نبود تهویه هوا، و وجود بوی مردار ناشی از تجزیه اجساد دفن شده در دیوار نیز هست.
با انکه پاره ای از جشنها و مراسمدر مقابر دخمه ای برگزار می شد به احتمال زیاد عبادات منظم در خانه های خصوصی که به ترتیبی برای تبدیل شدن به خانه انجمنی یا تالارهای ستوندار ساده تغییراتی داده شده بود ، به جای آورده میشد. بقایای یکی از این خانه ها که مربوط به 311 میلادی است در زیر کلیسای جامع آکویلیا بدست آمده است.
وقتی مسیحیت به عنوان دین رسمی از جانب کنستانتین پذیرفته شد در سراسر امپراتوری رومی گسترش یافت و ناگهان ساختن بناهای مناسب برگزاری مراسم مذهبی و آداب نماز مسیحییت ضرورت پیدا کرد. کلیساهای اولیه از ترکیب و یا تبدیل خانه های دهلیزی سرگشاده رومی، نمازخانه های دخمه ای و باسیلیکاهای رومی بوجود آمد.
یکی از نخستین بناهای کلیساهای مسیحی در دوران بازشناسی کلیسای قدیمی سن پیترو در رم است که بنا به برخی روایات محل دفن پطرس حواری است.
طرح کلیساهای باسیلیکایی، مستطیل شکل است و این طرح سالیان طولانی مورد توجه دنیای مسیحی قرار گرفت. ولی مسیحیان با ایده گرفتن از خانه های رومی ، الگوی کلاسیک دیگری را نیز اقتباس کردند که ساختمان متراکم در قسمت مرکزی یا ساختمان گرد گنبددار یا چند ضلعی بود. بعدها معماران بیزانسی در شرق ابعاد عظیمی به این نقشه دادند.
از نمنه های کلیساهایی با قسمت مرکزی می توان به کلیسای سانتاکنستانتسا در رم مربوط به اواخر سده چهارم میلادی اشاره کرد .
برای تزئین بناهای کلیسا و به منظور تبلیغ دین و آموزش تهذیب معتقدان ، دیوارهای کلیسا می بایست با سبک و نمایی آراسته می شد که این پیام را به موثرترین شکل ممکن به مردم برساند.
هنر موزاییک کاری که در دوران رومی بسیار متداول بود بدین منظور برگزیده شدند و به جزئی محسوس و بادوام از دیوار کلیساها تبدیل شدند.
وقتی مسیحیت به عنوان دین رسمی از جانب کنستانتین پذیرفته شد در سراسر امپراتوری رومی گسترش یافت و ناگهان ساختن بناهای مناسب برگزاری مراسم مذهبی و آداب نماز مسیحییت ضرورت پیدا کرد. کلیساهای اولیه از ترکیب و یا تبدیل خانه های دهلیزی سرگشاده رومی، نمازخانه های دخمه ای و باسیلیکاهای رومی بوجود آمد.
این موزاییک ها برای دیده شدن از فاصله ای قابل تجه طراحی شده اند. برای موزاییک ها از انواع سنگهای رنگی استفاده شده است. شاید مشهورترین موزاییک کاری در دوران بازشناسی در سده های اولیه را بتوان در کلیسای سن پیترو بدست آورد که در آن حضرت مسیح در هیات آپولون ( خدای خورشید رومی) دیده می شود که سوار بر گدونه آفتاب و توسط اسبهای گردونه در آسمانها می تازد.
شیوه تصاویر اجرا شده نوعی ناتورالیسم کهن رومی است که با هنر نمادپردازی نوین در هم آمیخته است
نسخ تذهیب کاری شده
از دیگر هنرهای ایجاد شده در دوران بازشناسی، می توان به هنر کتابت و تذیب کتاب مقدس اشاره کرد . این هنر که تحت حمایت کنستانتین شکوفا شد باعث بوجود آمدن کتابخانه در کلیساها گشت و اصولا راهبان مسیحی هنرمدنان این نسخ مذهبی محسوب می شدند. از آثار این دوران می توان به مینیاتوری از نسخه ویرژیل موزه واتیکان اشاره کرد.
زندگی نامه و پیدایش زرتشت
این دختر از آغاز جوانی بنای ناسازگاری را با آداب و رسوم مردم پیرامونش نهاد تا بدانجا كه گروهی به خشم آمده و كمر به آزارش بستند از اینرو... | |
چند هزار سال پیش در سرزمین ایران خورشید تابانی درخشیدن گرفت، خورشیدی كه پرتو آن خرد و اندیشه و نیك اندیشی (وهومن) بود و فروغش راستی و پاكی (اشا). همانگونه كه خورشید گرمی و روشنایی زاست، این خورشید نیز مایه گرمی و روشنایی دلها و جانها گشت. اندیشهها از فروغ آن روشنایی گرفت و دلها با پرتوش گرم شد. راه دروغ بر اندیشهها بسته شد و زبانها به راستی گشوده شد. آبادانی و كشت و گرامیداشت اخشیجهای نخستین طبیعت ـ خاك و هوا و آب و آتش شیوهی زیست مردمان گشت و زندگی همانگونه كه سرشت و خواست خورشید بود زنده و شكوفان و بارور گشت. خورشید درخشان سرزمین ما، اشو زرتشت هنگامی به پیامبری و وخشوری و راهنمایی مردمان برانگیخته شد كه جهان آن روز در تاریكی و نادانی فرو رفته بود، ستم و ستمكاری شیوه زیست و پیروی از باورهای پنداری نادرست همراه با آیینهای نابخردانه و دادن فدیههای خونین دین و كیش همگان بود. در این روزگار تیره اشو زرتشت درفش راستی و پاكی و وهومنی برافراشت و با سخنانی شیوا و جان بخش مردمان را به راه رستگاری كه راه اشویی و پارسایی باشد فرا خواند. دیری نگذشت كه آوازه پیامبر همه جا گیر شد كیشش بر اندیشهها و جانها و دلها نشست . اما دریغا دیرگاهی از پرتو افشانی خورشید گذشته بود كه ابرهای توفان زا چهره آنرا گرفت و در درازنای زمان گزندهای بسیار به اوستا رسید و بخشی از آن نابود گردید. اما فروغ اوستا كه همچنان در بایگانی سینهها مانده بود باز راه درخشان خود را گشود و به زمان ما رسید. درباره اثر و نقش اوستا در فرهنگ جهان و ایران این نكته گفتنی است كه بنا به آنچه مورخان نوشته اند اسكندر گجستك پس از یورش به ایران و پیش از آتش زدن كتابخانهها و سوزاندن اوستا یك نسخه اوستای كامل را به یونان میفرستد كه همان سرچشمه فرهنگ و فلسفه یونان میشود. اوستای ورجاوند همچنان در سینه زرتشتیان ایرانی و پارسیان هند و آتشكدهها به جا بود تا خرد پژوهشگران بدان رو كردند و با كوششهای فراوان و ارزنده ای كه كردند جهان دانش به ژرفا و گرانباری و ارزش كیش زرتشتی پی برد و باگذشت زمان و پژوهشهای بیشتر ارزش این كیش آشكار و آشكارتر گردید و اینك جهان دانش دریافته است كه در سرزمین ایران چه خورشیدی تابان بوده و فروغ و پرتو آن تا چه اندازه به زندگیها روشنایی میبخشیده است. در كشور ما نیز خوشبختانه به كوشش گروهی از ایران دوستان و پژوهشگران گرامی گنجینه ای كه در سدههای دراز زرتشتیان با پذیرفتن رنجهای بیكران نگهبان آن بوده اند آشكار شده است و مردم ما دریافته اند كه كیش كهن آنها چه بوده و از چه ارج و مایه ای برخوردار بوده است.
اینك نمونه ای از دیدگان دانشمندان جهان درباره كیش زرتشتی: “وتینی“ فیلسوف امریكایی میگوید: هیچ فلسفه و تعلیمیبهتر از سه كلمه اساسی زرتشت نمیتواند اندیشه را به سر منزل سعادت و نجات راهنمایی نماید. ترقیات و كشفیات تمدن جدید به هر اندازه پیشرفت كند باز این سه كلمه در مقام و اهمیت خود باقی و تغییر ناپذیر خواهد بود.
پروفسور جیمزدارمستتر درباره كیش زرتشت مینویسد: آیین زرتشت در برترین مفهومش آیین زندگی است. این مذهب دو چیز به بشریت هدیه كرده است: وظیفه اخلاقی و امید: مردی كه با این سلاح مسلح باشد میتواند با خونسردی به چهرهی زندگی و سرنوشت بنگرد و بر تمام مشكلات چیره گردد. پروفسور جان راچر میگوید: زرتشت برای آزادی اراده اهمیت زیادی قائل است. از نظر او انسان آزاد است به اشا (راستی) خدمت كند و یا عمر خود را صرف خدمت دروج (دروغ) نماید. او شخصا مسئول خوشبختی خویش است. . دالا مینویسد: از نظر زرتشت، تقوای واقعی در قلب نهفته است و در عمل به صورت اندیشه نیك، گفتار نیك و كردار نیك آشكار میگردد. بزرگترین قربانی كه آدمیمیتواند به پروردگار تقدیم كند یك قلب پاك توبه كرده است |